کسرا جون ثمره عشق ماکسرا جون ثمره عشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
مسیحا جوجوی مامانمسیحا جوجوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

کسرا قندولک مامان

خبر خبر

بلاخره تم تولد رو انتخاب کردم....مک کویین.. .. فکر کنم راحت تر بتونم تهیش کنم... ...
25 ارديبهشت 1392

یه نیگاه کن خودت میبینی چی نوشته..

قربون پسر گلم بشم من که اینقدر باهوشه....امروز یه چیز جدید یاد گرفتی..وقتی میگم کسرا هاپو چی میگه؟؟شروع میکنی به پارس کردن...وقتی هم سوار تابت میشی شروع میکنی به خوندن شعر تاب تاب...البته به زبون خودت....الهی مامان فدای پسر خوشگلش..   و یه چیز دیگه اینکه من و بابایی پیشاپیش کادوی تولدتو خریدیم...نمیگم که سوپرایز بمونه..خییییییییییییییییییییییلی خوشگلن کادوهات...و گیفتای تولدت که امروز مامان برات خرید...آخه تقریبا 1 ماهه دیگه تولدته..باید کم کم همه چیزو آماده کنیم...                           قربونت برم پی...
25 ارديبهشت 1392

لالالالا نی نی لالا

قربونت برم امشب تا ساعت 12:30 بیدار بودی و کلی با هم بازی کردیم...الهی قربونت برم خیلی خوردنی شدی...دوست دارم عزیزدل مامان..نفسمی...الهی فدات بشم که اینقدر ناناز خوابیدی...شبت بخیر عشق مامان راستی گلم من خیلی میترسم..الان دوباره زلزله اومد... ...
24 ارديبهشت 1392

همه چی درهم

کلمات جدید کسرا کوچولو:(کک یعنی کیک)....(یک یعنی شماره یک)....(کیه؟)....(ممد) اسم داییشو صدا میزنه.....     اینم عکس دمپاییت که مامانی برات خریده.....از این به بعد میخوام چیزایی رو که میخرم عکسشو برات بذارم... یه طبل خوشجل برات خریدم....اینقده باحال طبل میزنی برای مامان...تو طبل میزنی ...من دست میزنم...تو ناز میکنی و میرقصی برا مامان....الهی قرفونت برم من ...
22 ارديبهشت 1392

شیطونک مامان

این روزا حسابی شیطون شدی....اصلا نمیشه کنترلت کرد....دارم فیلم میبینم یهویی تو اوج فیلم دیدن من میزنی دستگاه رو خاموش میکنی...میگم نکن ..کسرا نکن..ولی اصلا گوشت بدهکار نیست..میخوای لج منو در آری هی تکرار میکنی...مجبورم بی خیال تی وی شم ..میرم پای لب تابم...یهویی حمله میکنی و همه چی رو به هم میریزی ..گاهی اوقاتم میزنی نطرای دوستای گلمو حذف میکنی....یه نیگاه میکنم دور وبرم میبینم نیستی  تا میخوام یه نفس راحت بکشم میبینم داری از پله ها میری بالا...وااااااااااای الانه که بیفتی پایین...میارمت پایین..میری تو آشپز خونه...سر چاه رو ورمیداری و شروع میکنی به مکیدن چاه...اه اه اه حالمو بهم زدی تازه ناهار خوردم...درای کابینتا هم که از دست تو امون...
22 ارديبهشت 1392

اسباب بازی

این پست مخصوص اسباب بازی هاته...میخوام عکسشونو بذارم که وقتی داغون شدن و از بین بردیشون حداقل عکسشون بمونه برات...   قورقوری های پسرم...وقتی 6 ماهه بودی من و بابایی برات خریدیم..   اینم طبل پسرم(مامان عاشق طبل زدنته) توپ اسمورف ها اردکه خاله مرضیه برات خریده....کامیونه هم وقتی نی نی بودی از فروشگاه برات خریدم...   من این 3 تا رو خیلی دوست دارم...بامزه ان ادم برفی رو خاله مروارید برات آورده.....گاوه هم بابایی از دیر برات خریده.... مت بدون پت این جغجغه ها مال اونموقع هاست که تو شمک مامان بودی.....از کنگان خریدم برات... کتاب حمام پسرم حلقه...
18 ارديبهشت 1392